مناجات منتظران






تشنگان جمال خودت را، به جرعه اي از جمال مهدي(عج) مهمان کن.
من از آن زمان که شنيده ام «محبوبمان ناشناس در ميان ما مي گردد و در همين فضا تنفس مي کند و وقتي ظهور کند همگان مي گويند که ما پيش از اين او را ديده ايم» به همه سلام مي کنم.
شايد که لااقل پاسخي هر چند به ناشناس از او بشنوم.
اي خدا تا کي ما ناشناس بمانيم و او ناشناخته بماند.
«عَجِّل لِوَليّکَ الفَرَج».
در جهان کيست که ريزه خوار سفره ي امام نيست.
چشمي عنايت کن که ولي نعمت خويش را باز شناسيم.
کاسه ي صبر و انتظار، لبريز شده است. به دست موعودت، عالم و آدم را از اين فتنه هاي آخرالزمان برهان!...
تنها چاره ي جاهليت آخرالزمان، ظهور حجت خاتم است.
در فرجش تعجيل بفرما.
احساس غربت و مظلوميت شيعه را در مدينه اي که وطن تشيع است به ظهور فرزند مدينه التيام ببخش...
از کربلا همچنان خون تازه مي جهد و اين زخم کهنه جز به دست قدسي مهدي(عج) مرهم نمي پذيرد.
«عجل علي ظهوره»
چنان زمينگير دنيامان مکن که وقت ظهور، توان برخاستن نداشته باشيم.
براي دل سپردن، از آن محبوب پنهاني و معشوق آسماني شايسته تر کيست؟ دل هاي سرگشته را به ظهورش پيوند بزن.
دل را به ظهور عشق چراغان کن، و جان را به حضور محبوب، نور باران...
ما مدعيان دروغين انتظاريم. حرف از چشم انتظاري محبوب مي زنيم اما به اندازه ي ساده ترين دوستانمان هم گوش به زنگ آمدنش نيستيم. الفباي انتظار را به ما بياموز و لذت انتظار را به ما بچشان.
گزيده اي از مناجاتهاي سيد مهدي شجاعي
منبع:نشريه قدر ،شماره 21